داستان آبیدیک

die away

da͡i əwe͡i


فارسی

1 عمومی:: چشمان‌ خماریابیحال‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general:: Phrase(s): die away Fig. to fade away. • The sound of the waterfall finally died away. • When the applause died away, the tenor sang an encore.

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code